آرمیتا و آناهیتاآرمیتا و آناهیتا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

ARMITA&ANITA

زندگی

باید بدونی که زندگی تکرار نمیشه، یه بار فرصت داری، برای زندگی، برای عاشقی، برای لذت بردن ازش! زندگی فرصت بهت نمیده که عوضش کنی، زندگی بهت وقت اینو نمیده که چیزی رو تغییر بدی! شرایط خودش تغییر میکنه، چه بخوای چه نخوای اونی که باید برات پیش میاد! زندگیت رو رودخونه در نظر بگیر، سوار جریانش بشو و از پستی و بلندیش، شیب و تند و گاهی آهسته ای که داره لذت ببر! یادت باشه هیچ وقت نمیشه بر خلاف جهت آب شنا کرد. زندگی بهت فرصت تکرار نمیده، لحظه ها بر نمیگردن، هیچ وقت! تلاش کن واسه چیزی که میخوای اما هدفت رو بر پایه خواسته هات نذار، چون هیچ تضمینی نیست بهش برسی، و اون وقته که حسرت همین لحظات از دست رفته رو میخوری! نصیحت منو گوش کن، زندگی یه چی...
13 بهمن 1391

ببخش

ببخش مرا كه براي نگاهت كافي نبوده ام ببخش اگر دستانم ، براي نگاه داشتنت كوچك بود ببخش مرا اگر در قلبم جا شدي و ديگر براي هيچ جا نبود     اكنون كه مرده ام مرا ببخش اكنون كه عاشقم مرا ببخش ببخش مرا به خاطر تمام لبخند هايت كه عاشقم كرد و به خاطر تمام اشكهايم كه گرفتارت كرد ببخش اگر آنقدر با تو هم درد شدم تا درد هايت زياد شد   اكنون كه ديگر نيستم مرا ببخش! اكنون كه از ياد برد ه اي با تو زيسته ام مرا ببخش مرا ببخش اگر نامت را زياد مي خواندم و يا اگر زياد در پيش تو مي ماندم آنقدر كه حوصله ات را سر ميبردم ..   اكنون كه نمي خند...
13 بهمن 1391

دل تنگ

چقدر دلم برايت تنگ شده آنقدر که فقط نام زيباي تو در آن جاي مي گيرد عزيز من ، قلب من   اي کاش مي شد اشک هاي طوفاني ام را قطره قطره جمع کرد تا تو در درياي غم آلود آن غروب چشمانم را نظاره کني اي کاش مي شد فقط يک بار فرياد بزنم دوستت دارم و تو صدايم را مي شنيدي نمي دانم چطور ، کجا و چگونه بايد به تو برسم؟ اي کاش به جاي عکس زيبايت وجود نازنينت پيش رويم بود و حرف هاي نا گفته ام را مي شنيدی به راستي که تو اولين عشق راستينم هستي شايد در گذشته هرگز اينچنين عاشق نشده بودم اما؛ حال خوب مي دانم که فقط با شنيدن نام زيبايت چشمانم بي اختيار مي بارد اي اميد آخرينم بدان که هر روز ، هر ساعت و هر لحظه به در گاه آفريدگار تو دعا مي کنم تا فقط ي...
13 بهمن 1391

دختری

دختري خوابيده در مهتاب، چون گل نيلوفري بر آب. خواب مي بيند. خواب مي بيند كه بيمارست دلدارش. وين سيه رويا،شكيب از چشم بيمارش باز مي چيند.     مي نشيند خسته دل در دامن مهتاب: چون شكسته بادبان زورقي بر آب. مي كند انديشه با خود: از چه رو كوشيدم به آزارش؟ وزپشيماني،سرشكي گرم مي درخشد در نگاه چشم بيدارش.   روز ديگر، باز چون دلداده مي ماند به راه او، روي مي تابد ز ديدارش، مي گريزد از نگاه او. باز مي كوشد به آزارش... ...
13 بهمن 1391

اولین پست بابایی

سلام بر دختران عزیزم اولین بار است برایتان پیام می نویسم. از خدا برایتان عزت وتندرستی،شادی،توفیق روزافزون خواهان وخواستارم انشاءالله در کنار مادر عزیزتان واین حقیر زندگی سبز و شاد داشته باشید و در آینده بتوانید به درجات عالیه انسانیت و علم نايل شوید.   ...
13 بهمن 1391

زندگی چه می گوید؟

  امروز که از خواب بیدار شدم از خود پرسیدم زندگی چه می گوید ؟ جواب را در اتاقم پیدا کردم پنکه گفت خونسرد باش! سقف گفت : اهداف بلند داشته باش! پنجره گفت : دنیا را بنگر! ساعت گفت : هر ثانیه با ارزش است! آیینه گفت : قبل از هر کاری به بازتابش بیندیش! تقویم گفت : به روز باش! در گفت در راه هدف هایت  سختی ها را هل بده و کنار بزن! زمین گفت : با فروتنی نیایش کن! بابایی ...
13 بهمن 1391

اصل زندگی

  زندگی تو بازتاب اندیشه های توست ، هر آنچه را که ذهن تو باور کند به دست می آوری و آنچه را که محکوم کنی از دست می دهی.  و این را بدان که :  خوشبختی بر 3 اصل استوار است :   ۱- فراموش کردن گذشته  ۲ - غنیمت شمردن حال   ۳-امیدوار بودن به آینده برای انسانهای بزرگ بن بستی وجود ندارد  چون بر این باورند که :  یا راهی خواهم یافت  یا راهی خواهم ساخت  اجازه ندهید پرنده ی اندیشه ی شما بر روی شاخسارهای فقر و  نداری لانه کند.  به ثروت هایی که می توانید بدست آورید بیندیشید.  زیرا این اندیشه های ثروت طلبانه اند که ثروت می آفرینند. من موفقم ... من ثروتمندم . &n...
13 بهمن 1391

مادر

    یک کودک ،کودکی که آماده تولد بود، نزد خدا رفت و از او پرسید: "می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟" خداوند پاسخ داد: "از میان بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته ام. او در انتظار توست و از تو نگهداری خواهد کرد. " اما کودک هنوز مطمئن نبود که می خواهد برود یا نه. اینجا در بهشت ، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند. خداوند لبخندی زد گفت: " فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد. تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود. " کودک ادامه داد: " من چطور می توانم بفهمم مردم چ...
13 بهمن 1391

نصیحت

از پل نامردان عبور نکن بگذار تو را آب ببرد . از ترس شیر به روباه پناه نبر بگذار شیر تو را بخورد ! ببر باش و درنده ولی از کنار آهوی بی پناه به آرامی گذر کن . (کورش کبیر)
13 بهمن 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ARMITA&ANITA می باشد