آرمیتا و آناهیتاآرمیتا و آناهیتا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

ARMITA&ANITA

خاطرات

اولین باری که دیدمتون درتاریخ بود که رفتم دکتر برای چکاب دکتر هم گفت باید سونو برم و خودش سونو انجام داد وقتی شروع به سونو کرد چند ثانیه ای نگذشته بود که با تعجب گفت پس بگو چرا این قدر اذیت میکنن چون دوقلو و یا شاید سه قلو باشن من یه لحظه شوکه شدم و نمی دونستم چی بگم و یه ترسی همه وجودم را گرفت و اشک تو چشمام جمع شده بود همین که از پله ها اومدم پائئن بابایی منتظر من بود و گفت چی شده وقتی جواب سونو را نشونش دادم اول متوجه نشد و گفتم دوقلوه گفت این که ناراحتی نداره خدارا شکرو قرار هم شد تا به دنیا اومدنتون کسی از این موضوع چیزی ندونه میخواستیم همه را سوپرایز کنیم   ولی تو دلم غوغا بود آخه دو...
1 خرداد 1392

روزت مبارک

اینم میزارم اینجا بمناسبت روز مادر شما که تبریم نگفتید خودم به خودم تبریک میگم تـقدیـم به مـادران باصفـای ایـرانی ... آرام از جایش بلند می شود، پاورچین از اتاق بیرون می رود و در حالی که در هوای گرگ و میش صبح، انگشتانش را کورمال کورمال به دیوار می کشد، به آشپزخانه می رسد و کلید برق را آهسته می زند، اجاق روشن می شود و با دم کردن چای و گرم کردن تکه های نان، سفره صبحانه را می چیند. "سعید جان بیدارشو... علی آقا وقت نمازه... مریم جان مدرسه ات دیر نشه..." این صدای آشنا، آغازگر روزی تازه است؛ صدایی که پس از دمیدن هر سپیده تکرار می شود، این صدا، صدای زندگی است، صدای آرام جان خانواده با آهنگ دلنشین صدای فرشته ای بنام "مـــادر" ... برای ...
26 ارديبهشت 1392

فرهنگ لغت

کلماتی مه یاد گرفتید به ترتیب : آرمیتا: بابا-ماما-دد-١٢-ادو(الو) آنیتا: بابا - ماما- دایی- الو- ١٢- آجی -عمه- عمو-آب - اقا -
23 ارديبهشت 1392

تاخیر 1 ماهه

سلام دخترای گلم بعد از ١ ماه تاخییری  اومدم کلی حرف براتون دارم حدودا یک ماه پیش بود که اسباب کشی داشتیم و بر خلاف میلمون خونه راباید  عوض میکردیم چون صاحب خونه خودش احتیاج داشت بعد از چند ماه گشتن دنبال خونه محبور شدیم بیاییم خونه همسایه کم کم وسایل را جمع کردیم و بابایی و دایی با هم اوردن اینجا شما هم خیلی اذیت شدیدهمش دنبال من بودید و وشایل را به هم میزدید حیف که ازتون عکس ندارم که ببینید چه قیافه ای شده بودید  امیدوارم که ما را ببخشید و دیگه از این چیزها نبینید خلاصه بعد از جند روز مستقر شدیم و وسایل را چون شما نمیذاشتید محبور بورن کم کم بچینم ولی یه شکایتی هم ازتون دارم از اون موقع که اومدیم اینجا خیلی  منو...
23 ارديبهشت 1392

دلیلی برای ماندن

دلیلی برای ماندن     یک درخت میلیون ها چوب کبریت را می سازد اما وقتی زمانش برسد فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیونها درخت کافی است زمانه و شرایط در هر موقعی می تواند تغییر کند در زندگی هیچ کس را تحقیر و آزار نکنید شاید امروز قدرتمند باشید اما یادتان باشد زمان از شما قدرتمندتر است از یک درخت هزاران چوب کبریت تولید میشود اما وقتی زمانش برسد یک چوب کبریت برای سوزاندن هزاران درخت کافیست ===       یک درخت میلیون ها چوب کبریت را می سازد اما وقتی زمانش برسد فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلی...
18 فروردين 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ARMITA&ANITA می باشد