تو کیستی .....
کيستي که مثل آرزو هر دقيقه پيش رويم ايستادهاي؟ مثل سايه هرکجا که ميروم پشت پايم ايستادهاي؟ مثل شعر تازهاي مثل قصه پر ز راز ناگهاني و شگفتي و زلال مثل گريههاي مادرم سر نماز... تو مني و من توام من توام و تو مني تو هميشه با مني عيب از من است اگر که تو گاه سر به من نميزني... قول ميدهم که پاک و صاف و مهربان شوم پس بيا و مثل آفتاب سر به خانهام بزن توي جادههاي سرد و ساکت و سياه پا به پا به لحظههاي من قدم بزن.. ...
نویسنده :
مامان و بابا
9:49