تشکر
اول از همه شکر گذار خداوندم ... وقتی یاد روز گذشته می افتم و خاطرات مرور میکنم یاد اون همه سختی می اوفتم که خدا همیشه کمکم میکرد
می خوام از همسر عزیزمو مامان و بابای مهربونم تشکر کنم که همیشه کمکم هستن ...آخه شما دوتا وروجک از همون اول پیدایشتون وروجک بودبد و هی منو اذیت می کردیدتا چند ماه نمی تونستم آب هم بخورم کترمون شده بود دکتر و سرم و آمپول ... اونموقع هنوز ماشین نداشتیم و هر موقع حالم بد میشد بابایی از سر کار می اومد میرفتیم از این دکتر به اون دکتر بعدش هم سرم به دست دنبال ماشین چون اذیت میشدیم مجبور بودیم بریم خونه بابا چند ماه اول تولدتون هم بعد از ترخیص از بیمارستان رفتیم خونشون تا شما جو جه ها کمی گل پری بشین ...بعد هم که اومدیم خونمون بعضی موقع ها به علت اذیت فراوان اول هفته مهمانشون بودیم تا اخر هفته که با بابایی ساکمون جمع می کردیم میومدیم خونه
پدر و مادر مهریانم و همسر عزیزم ممنونم از همتون از خدامی خوام همیشه سایتون بالای سرمون باشه ......... اینا براتون مینویسم که همیشه یادتون باشه چه زحمت هایی براتون کشیدن.
الان دیگه اخر دی ماه شده و داریم نزدیک به تولد یکسالگیتون میشیم خیلی سخت بود ولی باورم نمیشه اینقدر زود گذشت و شماها ماشاالله بزرگ شدین برامون حسابی دلبری می کنین...اینقدر دلبری و شیرین کاری می کنین که وقتی وارد جایی میشیم طرفداراتون هجوم میارن شما رو بگیرن از ترس گریه می کنین.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی