به گمانم
به گمانم... تنها رهگذر کوچه تنهایی من قطره بارانهاییست ملموس که به یمن قدم یاد نگاهت در دل و به دلداری این خسته وجود در حریم نفسم می بارند. و همه هم فریاد... شعر زیبایی چشمان تو را میخوانند. به گمانم حتی گل نیلوفر احساساتم که زمانهاست دلش پژمرده به امید حضور سبزت و به رویای هوایی تازه میرود تا فردا... و شعف وار... به احساس زمان می خندد.
نویسنده :
مامان و بابا
15:04